سلام دوستان عزیز من
درست است زبان در ایل مهم است اما هیچگاه مهم ترین نبوده زیرا جوان مردی، وفای به عهد ،تعصب هم ایلی های خود،لباس، رسوم ازدواج، احترام به سالخوردگان، حفظ مهارت ها ی زندگی مثل دامداری و صنایع دستی و نوع غذا ها و.....
چرا زبان اصل نبوده چون خود بخود یاد میگیرند ولی ما بقی باید از بزرگ ترها بیاموزد اگر در خانه خود صحبت کنید فرزندتان خود بخود می آموزد ولی جوان مردی را از پدر و بزرگ ترها در رفتن رسان می آموزد و تیر اندازی ،اسب سواری،مردانگی ، جوان مردی و....ا
وقتی تو دروغ می گوی دورو و حقه بازی فرزندت به تو نگاه کرده و عین تو شده حتی خودت نخواستی و کمی در او دقیق شو می بینی عربی یادش نیست نمی فهمد و نمی تواند حرف بزند چون یادش ندادی اما در رفتارش و نوشته هایش و مقابل دیگران طوری عمل میکند انگار عربی باده اما بخاطر اینکه ازشما که پدراش هستی دو رویی و دروغ یاد گرفته و بقیه را گول می زند
جان مردی و مردانگی و اصالت و تعصب و غیرت مردان ایل را با دروغگوی شما به حساب اندیشمند از بین رفته و جلسه می گیری کنید زبان را حفظ کنید نه اشتباه نکن افتخار ما عشایر زبان نیست مردانگی و غیرت و تعصب اوست افتخار که به خاطر رفتار شما مرده واقعا خیلی ها خجالت می کشند تو جمع دیگران عربی حرف بزنند چون ما به دزد و بی تعصب و.... معروف شده ایم چون عدهای نا امید شدن وبخاطر فقر شدید فرهنگی شدید دچار شده اند که وقتی ثروتمند شدن وبخاطر فقر دیگر هم ایلی های خود از عرب بودن خود وحتی عشایر بودن خود را شدیدا انکار میکنند و این را فرهنگ وبا کلاسی فرض نکنند چون واقعا کجا مثل ایل قشقایی از او قبلا حمایت کردیم و وقتی به شما احتیاج داشت دستش را گرفتید و تازه حالا که موی شده زیر آبش را میزنید و پشت سر اش حرف در می آورید که ثروتش نا مشروع است وبه زمین میزنید اش خدایی دیدم که میگم نه یکی نه دوتا چندتا اگر ناراحت نکشیدن بااسم اشاره میکردم دکتر در ایل مکم نداریم به یکی تهمت دزدی ویکی بی سوادی
و دیگری را خاعن خطاب کردید
ویا بازاری که موفق شده است ویا امثال من که کارمند جزء ای که بیشتر نبودم یکی از اقوام روزی همان اوایل استخدامی رفته بود ومن را دزد ومعتاد خطاب کرد و پس از اخراج ناعادلانه من گفت که چرا کمکشان میکنید اینها یعنی من خانواده همسرم را از خانواده خودش جدا کرده و پدر و مادرم او را تنبیه بدنی می کنند که چندتا از عاقلترین آنها پس همسرم آمدن وبا خود اش صحبت کرده و موضوع را گفتند که همسرم کلی ناراحت شده بود و گفته بود من هم خانه جدا دارم وهم پدر و مادرم در این چهار سال ازدواج من به من سر نزده اند ام خانواده همسرم نه تنها به روم نیاوردند بلکه جایشان نیز پر کرده اند ومن 8 ماه حامله ام آن هم با کلی مکافات اما آنه حتی تلفنی هم احوالم نمی احوالم نمی پرسند و تمام خرج خانه ما از دوا و دکتر تا کرایه خانه و خورد و خوراک را خانواده همسرم بر عهده دارند و آنها حتی تعارفی هم نکرده اند و این یک نفر از بد گویان من بعداز اخراج من بود
م