چه شبی است امشب رقیه بی پدر شده است امشب
سر حسین و عباس پیش چشم زینب بر نیزه شد ه امشب
رباب برایدگهواره علی اصغر اش لالای میخواند امشب
لباس کودکان اتش گرفته ودر صحرا گم شده اند امشب
گوشه دختران حسین جای نوازش پدر سیلی خورده امشب
انامردان پس از مردان حرم برای زنان حرم شیر شده اند امشب
دیشب ایمن بوده جای زینب کبری پیش برادراش عباس
برادر اش عباس همراه حسین پیش مادر رفته اند امشب
غم عالم بر دوش اش و رسالت برادر دارد زینب کبری
یتمان برادران را پرستار و مرحم است امشب
رقیه بی تاب پدر زجه زنان پدر را می خواند
رقیه آب نمی خورد مگر عمو یش آب آورد امشب
عمو عباس ما آب نمی خواهیم تو خود برگرد
می زنند مارا چون که نداریم دیگر علمدار امشب
اگر باشی دیگر ندارند جرات زدن عمه زینب را
عمو جان نبودی که ببینی درآوردن چادر اش امشب
عمو جان من خودم دیدم رو نیزه سر برادرام اصغر
امیدوارام مادرام خواب باشدتا نبیند سر علی اصغر امشب