علمدار ام ای برادر من تو ای تنها پشت و پناه من
علمدار ام ای برادر من تو ای تنها سپاه و لشکر من
تو ای سردار سپاه من تو ای سقای طفلان ام
تو هستی وفادار ترین یارم در این ویران
تو هستی تنها امید العتش های اصغر من
زودی برگرد سوی خیمه رقیه چشم انتظاره
زودی برگردکه بعدتو دل زینب دیگه آرامش نداره
تو اگر بر نگردی بچهها لباس شون آتش میگیره قبل برن اسیری
تو اگر بر نگردی میخوره رقیه تازیانه و میخوره جای آب سیلی
بعد تو خیمه ها آتش میگیره و گلوی اصغر ام جای آب میخوره تیری
بعد تو من میشوم تنها و حرم آماده میشه برده برای اسیری
اگه رفتی بریده میشه سرم و زینب نشسته روبرو بدون محرمی
اگه رفتی سر ها به نیزه میشه حرم میشه غارت قبل بزن اسیری
اگه رفتی دوستای ابلیس خاک می ریزن رو سر بچهها و میخندند اشک آن ها
اگه رفتی دیگه زینب پیر میشه وقتی بره مدینه دیگه نمیشناسد اورا