سلام
یک دیدگاه در بین مردم جا افتاده که ما عشایر ازدواج بدون روح و اجباری لا اقل در مورد
زنان که هرکه را پدر گفت باید ازدواج کند
واقعیت این نیست بلکه چون ما عشایر ازدواج را یک سنت و امری الهی است او را مقدس دانسته
و همچنین از اینکه دختر را و دختر در ایل مقدس و هدیه خدا و باعث رزق و روزی است
و دلیل دیگر داستان های مادر هاست که سینه به سینه نقل شده که بیشتر آنها روایت کننده
عشق های آتشین است که بین دختر و پسرهای است که برای رسیدن به هم چه سختی ها را متحمل شده اند
ودیگر دلیل من آوا های ایل است که اگر به گزاف سخن نگویم اکثریت قریب به اتفاق آنها نقل از این موضوع دارد
تنها حقیقت این است که ازدواج پایان راه برای اکثریت زنانی بود که بعداز ازدواج به این میرسیدند که در انتخاب همسر
خود اشتباه کردن کمتر راه بازگشتی بود چون طلاق عیب گناه کبیره بود مگر اندک زنانی که روشن فکر بودن موفق به طلاق
میشدند من هیچ جدای تا کنون نشنیده ام چون زنان ایل خود مردی آهنین بودند و کم توقع وبرعکس زحمتکش
از چوپانی گرفته تا بچه داری خانه داری دوشیدن شیر نگهبان *پیشم چینی *ریسندگی نخ *قالی بافی *سیاه چادر دوزی *گلیم
بافی *و شکار و.....
حالا این زن جایی برای فکر طلاق دارد نه انصاف است این چنین فرشته ای را اینگونه یاد کنیم که در انتخاب همسر خود هیچ نقشی
نداشته است عشایر خدا ترس ودین دار و پایبند به اصول محکم الهی و سنت است دیر ازدواج کردن گناه کبیره اگر نبود
انصافا کمتر هم نبود ی
یادشان گرامی باد آن بزرگ زنان شیر دل