گر امروز و فردا کردم
کارگر لحظه را رها کرد م
گر غبار نا امیدی بر تنم جا کرده
گر خستگی از دنیا بر وجودم رخنه کرده
عشق را وقتی شناختم در قفس دل جا کردم
رها گشتم وقتی عشق را لمس کرد م
عشق مرا سیراب خویش کرد و رهایم کرد
دنیای را از عشق کپی کردم
او بود،.زمان و گذرش معنا داشت
او بود ، خستگی از تن برون رفتن معنا داشت
او رفت و نفس کشیدن بی معنا شد
او رفت و امید به آینده سخت تر شد
وقتی او رفت تنها تر از خویش شدم
وقتی او رفت غمگین ترین غم شدم
تو مرا با عشق خود آشنا کردی ومن رها یش
تو مرا با خود م آشنا واز منیت دور کردی
خدایا بار دگر جان و دلم رخنه کن
خدایا بار دگر مرا اسیر واز تن رها کن
تا به کی هجران این اسارت این فراغت تا به کی
گر این هجران تقصیر گناه من است وصالش با تو خدای
سروده صادق مرادی کوچی
شاید خیلی از بزرگان و وپاره ای از جوانان از این نوشته من ناراحت شوند و مرا به بی غیرتی متهم کنند ولی تا کی باید صبر کنم وبه تملق و چاپلوسی دیگران گوش کنم من نمی توانم که ساکت باشم وگرنه اخراج نمی شدم می گویم چون ایل را دوست دارم ایل را!!!!!!!......
ایل دیگر برای ما مرده بله دوستانم ایل دیگر وجود بیرونی ندارد برای ما که دیگر در ایل نیستیم شما بزرگ ترها حاضر نشدید در ایل بمانید وسایل را بخاطر بعضی از ظاهر بینی ها و راحت طلبی ها و مادیات واسم ورسم پیدا کردن رها کردید چرا؟چه چیز باعث شد تا جای ما هم تصمیم بگیرید ما چرا باید چوب افکار شهری زده شما را بخوریم ؟ بله ایل را کشتید و حالا فکر کردید با چند شعر محلی و چند جلسه بی محتوا حق خود را نسبت به ما وسایل ادا کردید ؟
به خدا قسم می خورم که یک نفر از این افراد که جلسه می گذارد دوم از عشایر بودن خود می زند وسیاه چاک می دهد برای ایل و پسرش عربی باد نیست ودیگر فرزندانش نیز همین طور فقط برای منا فع خود در بعضی جاها از عشایر بودن خود سوع استفاده می کنند بله ایل بیچاره شده بازی چه عده ای سود جو یا عقده توجه و ریاست دارن ویا منم زدن های تو هی و....
برای ایل متأسف ام که نمی توانم برایش کاری کنم دارد زجر می کشد که چرا رهایش نمی کنند چرا دنبال رفاهی که بخاطر اش ایل را رها کردن نمی روند وچرا او را بازیچه قرار می دهند تا مطرح شوند ویا نماینده بخشی شوند
شما ایل را رها کردید و صداقت وجوان مردی و وفا و...رها کرده وخود را اسیر پول و مقام و شهرت و کار پشت میز نشینی کردید واقعا ارزش داشت برای مقداری پول بنده دیگران شوید و پول بردگی بگیرید مگر شهر چه چیز باارزشی داشت که بخاطر اش ایل را رها کردید
می دانم که همه شما پشیمان شده اید وفهمیدید که که چیز با ارزشی را به این ارزانی و راحتی از دست دادهاید نشانه اش همین جلساتی که برگزار میشود و شعر و حرف های که رد وبدل می شود
بخدا دیگر تمام شد جای این جلسات و خرج الکی گریختن پول به حلق یک مشت سود جو و بادمجان دوره قاب چین این پول را صرف امور خیریه کرده و نگذارید مرد کارگر بیش از این بیشتر جلو دختر و پسر مجرد خود خجالت بکشد و یا پسر جوان که سرپرستی زن و فرزندان پودر و مادر کار افتاده خود را دارد کمتر عذاب بکشد و نوکری نامردان را بکند شاید با مقداری از این پول کار کوچکی ماشین ارزانی برای کار پیدا کند و سرش را بالا بگیرد
شما ایل را رها کردید به شهر آمدید بخدا زجر و خشکسالی و گرسنگی در ایل می ارزد به پادشاهی کردن در زیر سایه ای که مارا پایین تر از خودشان میداند بله این شهری ها کار گرش نگاه تمسخر به پا دشاه ما میکند چرا چون می بیند اصل خودمون را بخاطر چیزی که اجدادش داشته رها کرده ایم چرا ؟!! چرا چرا چرا که ؟ ؟ ایل مرده چون ما فقط در اسم وخیال و توهم خود مان عشایر هستیم ما خائنیم
ما متاسفانه ایل را با خود خواهی خود عوض کردیم ایل مارا ببخش که مردانگی و تعصب و عشایر بودن ما از بین رفته این از رفته عدهای از ما موج میزند
بازم خدا را شکر مشتی الماس کارمندها شکوهی مانند ها و محمد و حیدر و جعفر مرادی مانندهای هنوز هم پیدا میشوند تا بدون منت و ادعا کار رواج دهند به امید اینکه همه مثل آنها شوند
سلام دوستان عزیز من
درست است زبان در ایل مهم است اما هیچگاه مهم ترین نبوده زیرا جوان مردی، وفای به عهد ،تعصب هم ایلی های خود،لباس، رسوم ازدواج، احترام به سالخوردگان، حفظ مهارت ها ی زندگی مثل دامداری و صنایع دستی و نوع غذا ها و.....
چرا زبان اصل نبوده چون خود بخود یاد میگیرند ولی ما بقی باید از بزرگ ترها بیاموزد اگر در خانه خود صحبت کنید فرزندتان خود بخود می آموزد ولی جوان مردی را از پدر و بزرگ ترها در رفتن رسان می آموزد و تیر اندازی ،اسب سواری،مردانگی ، جوان مردی و....ا
وقتی تو دروغ می گوی دورو و حقه بازی فرزندت به تو نگاه کرده و عین تو شده حتی خودت نخواستی و کمی در او دقیق شو می بینی عربی یادش نیست نمی فهمد و نمی تواند حرف بزند چون یادش ندادی اما در رفتارش و نوشته هایش و مقابل دیگران طوری عمل میکند انگار عربی باده اما بخاطر اینکه ازشما که پدراش هستی دو رویی و دروغ یاد گرفته و بقیه را گول می زند
جان مردی و مردانگی و اصالت و تعصب و غیرت مردان ایل را با دروغگوی شما به حساب اندیشمند از بین رفته و جلسه می گیری کنید زبان را حفظ کنید نه اشتباه نکن افتخار ما عشایر زبان نیست مردانگی و غیرت و تعصب اوست افتخار که به خاطر رفتار شما مرده واقعا خیلی ها خجالت می کشند تو جمع دیگران عربی حرف بزنند چون ما به دزد و بی تعصب و.... معروف شده ایم چون عدهای نا امید شدن وبخاطر فقر شدید فرهنگی شدید دچار شده اند که وقتی ثروتمند شدن وبخاطر فقر دیگر هم ایلی های خود از عرب بودن خود وحتی عشایر بودن خود را شدیدا انکار میکنند و این را فرهنگ وبا کلاسی فرض نکنند چون واقعا کجا مثل ایل قشقایی از او قبلا حمایت کردیم و وقتی به شما احتیاج داشت دستش را گرفتید و تازه حالا که موی شده زیر آبش را میزنید و پشت سر اش حرف در می آورید که ثروتش نا مشروع است وبه زمین میزنید اش خدایی دیدم که میگم نه یکی نه دوتا چندتا اگر ناراحت نکشیدن بااسم اشاره میکردم دکتر در ایل مکم نداریم به یکی تهمت دزدی ویکی بی سوادی
و دیگری را خاعن خطاب کردید
ویا بازاری که موفق شده است ویا امثال من که کارمند جزء ای که بیشتر نبودم یکی از اقوام روزی همان اوایل استخدامی رفته بود ومن را دزد ومعتاد خطاب کرد و پس از اخراج ناعادلانه من گفت که چرا کمکشان میکنید اینها یعنی من خانواده همسرم را از خانواده خودش جدا کرده و پدر و مادرم او را تنبیه بدنی می کنند که چندتا از عاقلترین آنها پس همسرم آمدن وبا خود اش صحبت کرده و موضوع را گفتند که همسرم کلی ناراحت شده بود و گفته بود من هم خانه جدا دارم وهم پدر و مادرم در این چهار سال ازدواج من به من سر نزده اند ام خانواده همسرم نه تنها به روم نیاوردند بلکه جایشان نیز پر کرده اند ومن 8 ماه حامله ام آن هم با کلی مکافات اما آنه حتی تلفنی هم احوالم نمی احوالم نمی پرسند و تمام خرج خانه ما از دوا و دکتر تا کرایه خانه و خورد و خوراک را خانواده همسرم بر عهده دارند و آنها حتی تعارفی هم نکرده اند و این یک نفر از بد گویان من بعداز اخراج من بود
م
سلام دوستان
یک چی تو دل را کسب من است که نمی دونم با او چه کنم در آمریکا وقتی که تازه کشف شده بود بو میان آنجا را اکثریت سرخ پوستان بودن که علت آن تغییرات ژنتیکی کم بخاطر دور افتاده بود ن آن قاره از دیگر قاره ها بافرهنگ ونژاد خاص خود بود است از فرهنگ آشنای آنها همان پیپ صلح و یا دوستی است که اگر بین رییس دو قبیله کشیده میشد حکم محکم ترین قرار داد ها را داشته که گیاه یا همان توتون آن نوع گیاهی با طعم ملایم بوده است پیپ جنگ ،پیپ مرگ ،پیپ شکار ،که از گیاهان متفاوت از طعم، نوع مخدر و نوع پیپ مشخص بوده و مصرف میکردن یا نشانه مرد شدن نه سبیل و ریش در آوردن بوده بلکه در سینی خاص فرد را در منطقه مشخص رها میکردن و فرد باید مدتی را دوام میاورد و با شکار ،ساخت جان پناه ،پیدا کردن آب و.... را شامل میشده ودر قبایل دیگر شما حیوانی خاص نشانه مرد شدن ورا داشته ودر گروه دیگر قبایل کشتن یکی از رزم آوران قبیله مقابل بوده و....اینها همه اسم بوده چه خشن چه زشت و چه بی رحمانه اما تمام این روشها را برای بقا انتخاب میکردن و نوع اش را مکان طبیعی ملزومات باقی قبیله مشخص میکرده وهمه افتخار محسوب میشود این بخاطر دست نخورده بودن قاره پدید آمده است چون امکان فرار و کوچ به دور دست محدود بوده است
خرافات جادوی آنها نیز با دیگر قبایل قارها متفاوت بوده است و نوع گوشی متفاوت و نوع خانه و حتی گله و دامداری متفاوت داشته اندازمان نقش کم رنگی داشته اند و وابستگی شدید به مردان داشته اند
خلاصه همه این فرهنگ ها با آمدن اروپایی ها به فراموشی سپرده شد آنها چون روی قبایل ورسم ورسوم مطالعه نداشتند آنها را دشمن فرض کردن و الان از برخی قبایل جز نام چیزی نمانده از برخی دیگر همان نام نیز نمانده در صورتی که این اروپایی ها به سرزمین های آنه حموم برده وان را اشغال وغارت کردن احشام آنها را بردن وخود و بچهها وزنان را به بردگی بردن یا کشتن که هنوز ادامه دارد چون دو فرهنگ یگانه در کنار هم با بی عدالتی و ظلم به مظلوم استوار و پایه ریزی شده هرگز درست نمی شود
پای بر ما پای برما که به همین راه داریم قدم می گذاریم اما بعضی به اصطلاح بزرگان ادیبان جای فریاد و اعلام این موقعیت به آن دامن میزنند واز آب گلا بود ماهی میگیرند آهای بزرگان پر مدعا که اجزا نمی دهید امثال شهید محب ظهور پیدا کنند اجزا بنیادشهید جویید ها هم بیایند با جوسازی نابودشدن نکنید چرا بین همه تفرقه می اندازید چرا سیاست آمریکای انگلیسی را پیش میبرید ایست تورو اون خدا لا اقل یواش تر آقا شما نویسند ه شاعر فرزندانت سعدی حفظ واز نظر سیاست گاندی یا هیتلر هر کدام دوست دارید بخدا آمریکا قبایل را بیان روش نابود یا فلج کرد نکنید
چرا همه جا میگوید ما سر تر از دیگر اقوام هستیم چرا عشایر واسم میکنید و وقتی یکی مثل من وامثال جاسم و مهدی مشکل پیدا می کنند وچوب مفهومی شما میخورند سوراخ موش پیدا میکنید چرا در یک مجله و جلسه عمومی تاجیک ها را بی ریشه ولی اصل و نسب معرفی میکنید وخود را امام زاده ،کد بزرگ تو اگر تنها قرآن خون بوده این فخر نیست که به تاجیک میگوی آنها همه اون وفقط باسواد بودن و شما یکی این خفت است چرا جوان ما ثروتمند نشود ودر گوشش میخوانی دعای جد مان است
چرا میگذارید با تاجیک ها متحد شویم وپیشرفت کنیم واصول خود را هم حفظ کنیم واله کسی از شما بزرگ شد و دیدیم که غربی هم صحبت نکرد که هیچ عشایر بودنش نیز انکار کرد و برای آنها کار کرد وفقط کینه و دشمنی برای بقیه با تاجیک ها بجا گذاشت من چشم تو میبینم که جای کار رواج دادن در جلسه کار را نیز خراب میکنی ولینعمت به دیگران کار خویش را پیش میبری چه کاره تو خان بوده که ادعای خانی ات دهم ما را سرویس کرده اگر کسی خان بگویند کارش درست میشود وگرنه ....
مکن آه مظلوم گیراست جای این چرندیات یاد پسرت بدهی وداعی جانشینی و بزرگی کردن برایش زبان عربی یادش بد آره درست خواندی هیچ یک از فرزندانش عربی باد نیستند و موها یش را که اگر بگی غروب گریه میکنند و میگویند خوردتی چرا پسرت تیر اندازی بلد نیس ترکه بازی فقط خوب تعریف اش بلد است برو بنده خدا اول خانواده خود را درست کنید وبعد ایل را بروید کنار که شهید محب ها و شهید تجویدی ه و شهید مرادی ها ....جلو بیایند و بین عشایر وبعد بین جام عشایر اتحاد ایجاد کنند تا شهر نفسی بکشد
مرد ایل در قلب صداقت و در دل شهامت
بر پشت غم عالم در چهره لب خندان رضایت
بر چشم مهر نا محرم و در عمق وجود اش خدایی ست
دست مردان ایل زمخت و چاک خورده از از رنج روزگار است
محکم در برابر مشکلات چون اعتقاد ی که دارد الهی ست
بر دوش کشد سختی ای که گر کوه بود متلاشی می گشت
نامحرم با هر نا مردی بود عهدی ست
عاری از هرغیبت و مملو از یک رنگی است
پایدار بر حرف و فراری از قسم دروغ است
روزی از حق دارد طلب نه بنی بشریت
میشورد بر هر ظلم وبا ظالم هیچ سازشی نیست
مظلوم را پناهگاه ودر مانده را درمان است
مهمان نوازی اش مثال زدنی ست
مهمان را چون خدا گرامی دارد چون دوست خداست
مرد ایل دوستدار زن ومردانه زندگی ست
مرد ایل دوستدار بچهها و پدری دل سوز است
بچه را نعمت و هدیه برای اوست
زن هم دم و نور چشم و همراه زندگی ست
تفنگ حکم اعضای آن اوست
در خون دارد غیرت مردانگی اینان نعمت های ست
تعصب اش خدایی وفرهنگ اش با اصالت
در عقاید استوار دینداری اش الهی ست